عیسى از آغاز تا انجام
تولد و تبلیغ رسالت الهى
در کتب یهود خبر از ظهور مردى است که ناجى قوم بنى سرائیل خواهد بود. محققان معتقدند که قوم یهود بر اثر تماس با ایرانیان به یک منجى موعود اعتقاد پیدا کردند که مانند سوشیانت در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. این فکر در اثر مظالم رومیان در این قوم قوت گرفت .
چنین باورى حوادثى نیز به دنبال داشت ، فرد از یهود به نام خشوع ظهور کرد و خود را مسیح موعود خواند که گروهى از یهود به او پیوستند و جمعى دیگر او را ((دجال )) نامیدند و در انتظار ظهور ((مسیح )) راستین هستند. ((خشوع )) یا ((یهوشوع )) به زبان عبرى یعنى ((عیسى )) که به معناى نجات و رستگارى است .(375)
عیسى فرزند مریم است . از زندگى وى اطلاعى در دست نیست . در اناجیل اربعه اشاراتى اندک به زندگى وى شده است . هر چند که درباره زندگى او کتابهاى بسیارى نوشته شده است .
در اناجیل ((متى )) و ((لوقا)) آمده است که :
مادر ((عیسى ))، مریم باکره بوده و تولد او خارق العاده و فوق طبیعى مى باشد. ((عیسى )) در زمان حیات به نام فرزند یوسف و مریم شناخته مى شد. ((عیسى )) در ((یهودیه )) بیت لحم چشم به جهان گشود. در شهر جلیل از توابع ناصریه پرورش یافت . او یک طفل خردسال و نمونه یهودى بود.
والدین او از هر جهت مقررات و آداب رایج آئین یهود آن عصر را رعایت مى کردند. عیسى پدر نداشت . در میان همسالان خود کودکى استثنایى بود. در یک خانواده متوسط زندگى مى کرد. هنگامى که به سن سى سالگى رسید، به نهضت اصلاى اى که پسر عمویش در کرانه رود اردن آغاز کرده بود پیوست . عیسى در لحظه تعمید به روشنى دریافته بود که خداوند پدر آسمانى پرعطوفتش او را فرا مى خواند. وقتى یحیى پسر عمویش دستگیر و زندانى شد، عیسى این اتفاق را نشانه اى بر کار بزرگ خود دانست . تبلیغات عیسى در میان مردم اثر بسیار مثبت داشت . در آغاز گروهى از مردم جهت شنیدن سخنان او جمع مى شدند، سپس استقبال مردم بسیار شد. علماء مذهبى یهود دقیقا مى دانستند که این مرد انقلابى ، همان مسیح موعود تورات و کتب آسمانى یهود است . اما آنان تعلیمات عیسى را خطرناک تشخیص مى دادند. در عین حال ابتدا با کار عیسى مخالفتى نکردند. این سکوت تا زمانى بود که پایگاه و منافع خود را در خطر نمى دیدند. سپس به مخالفت برخاستند.(376) در آن هنگام عیسى دوازده نفر از یاران خود را برگزید تا به وسیله آنان پیام خود را به مردم برساند. هنوز برخى از مردم و اهالى بسیارى از شهرها سخنان او را باور نداشتند. خانواده عیسى درباره حرفهایش تردید داشت .(377)
عیسى در شهر ناصریه که محل زندگى او بود، در کنیسه آن شهر رسالت خویش را به مردم رسما ابلاغ کرد: ((روح پروردگار بر من است ، زیرا که او مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را آزاد و کوران را به بینائى موعظه کنم .))
عیسى به عنوان رسول شفا بخش ، معالجات عجیبى انجام مى داد. او بسیارى از بیماران را بهبود بخشید و بسیارى از افراد را که حالت دیوانگى داشتند، شفا داد. این گونه اعمال حیرت آور به کمک پروردگار انجام مى شد. و چون سربازان دولتى براى دستگیرى او آمدند، همه اطرافیان او پراکنده شدند. سرانجام کاهنان و روحانیون اورشلیم عیسى را دستگیر کردند. دادگاه عالى یهود در رابطه با این مطلب که عیسى خود را فرزند خداوند خوانده است ، وى را به مرگ محکوم کرد. حاکم رومى اورشلیم که باید حکم داگاه مذهبى را تاءیید مى کرد، با اینکه در پرونده عیسى گناهى نیافت ، او را محکوم شناخته ، حکم اعدام را تاءیید نمود. شاگردان عیسى پس از دوازده روز به سراغ استاد آمدند. قبر را خالى از عیسى یافتند. در کتاب اعمال رسولان آمده است : پروردگار درهاى مرگ را پاره کرد و او را برخیزانید. زیرا محال بود که مرگ او را در بند خود نگهدارد. این زنده شدن یا زنده بودن براى شاگردان او نیز باورش مشکل بود. آخرین کلمات مسیح ، دعاى خیر بود. به آنان گفت که او براى همیشه حضور روحانى خواهد داشت . به آنان گفت که یاد و خاطره او و کتاب انجیل را در سراسر جهان زنده نگاه دارند. آنگاه به نظر حواریون رسید که حضرت عیسى به آسمان بالا مى رود و صعود مى کند.(378)
عیسى در اناجیل موجود خود را این گونه معرفى کرده است : نجات دهنده انسانها، باب نجات ، شبانى دل سوز، درخت تاک حقیقى که پیروانش شاخه هاى آن هستند، قیامت و حیات ، راه حقیقت و زندگى ، نماینده خداوند در زمین ، نان زندگى ،(379) و بالاخره کسى که خداوند پدر او است . سخنانى که او بر زبان مى آورد، از آسمان ها و زمین جاودانه تراند، او قضاوت جهان را بر عهده خواهد داشت .
او خواهان آن است که انسانها از او پیروى کنند، او در اناجیل اشاره مى کند که فرزند خدا است و هر کس که به وى اتهام گناه بزند، وى را به معارضه مى طلبد.(380)
عیسى از سوى مردم زمانش مورد بى مهرى بسیار قرار گرفت و علماء یهود به جنگ با عیسى و تعالیم او پرداختند. او را دیوانه ، ساحر، جادوگر و.. نامیدند تا اعتبار و حقیقت وى را از انظار توده ها بپوشانند.(381) علماء و احبار یهود نمى توانستند اعتراف به حقیقت عیسى موعود تورات کنند، زیرا با سیادت و سرورى آنان در تضاد بود. امپراطورى روم از تعالیم عیسى به شدت نگران بود وجود او را خطرى بزرگ براى ادامه حیات خود مى دانست . لبه تیز حمله عیسى متوجه ((سزار)) امپراطور روم بود. عیسى فقط در میان توده هاى فقیر و گرسنه و برهنه ، در میان کودکان و نوجوانان محبوبیت بسیار داشت .(382) پیروان اولیه عیسى گروهى از یهودیان مؤ من بودند. آنان روش مذهبى خود را ترک نکرده بودند و در تفسیر تورات و تبلیغ باورهاى آئین یهود مى کوشیدند. آنان خود را گروه مؤ منین و قوم برگزیده خداوند مى دانستند. آنان سرانجام باور کرده و ایمان آوردند که ((عیسى )) همان مسیح موعود تورات است و تدریج از دیگران فاصله گرفتند. این گروه تحت فشار دولت روم و دیگر یهودیان قرار گرفتند. هر چه فشار بیشتر مى شد، ایمان آنان به مسیح که او را مصلوب مى دانستند به مراتب بیشتر تقویت مى شد. آنان در راه حقانیت عیسى تا آنجا پیش رفتند که سرانجام او را فرزند خدا دانستند. این اندیشه در همان قرن اول میلادى شکل گرفت و همین باور به عمومیت این دین انجامید، چرا که دیگر یک آئین قومى و نژادى به حساب نمى آمد. مسیح پسر خداست ؛ پس مال همه مردم دنیا است ، پیامبر عامه مردم است . پیروان اولیه عیسى و کسانى که در آغاز نهضت او به وى و دین او گرویدند، غلامان و فقیران بودند. بعدها این آئین در میان دیگر طبقات نیز راه یافت . در قرن چهارم میلادى ((کنستانتین )) امپراطور روم آئین عیسى را پذیرفت و از آن پس آیین او در سراسر امپراطورى رسمیت یافت . در آغاز دعوت عیسى سخنى از آئین جدیدى بنام مسیحیت در میان نبود و عیسى تفسیر کننده آئین موسى بشمار مى رفت . از قرن چهارم میلادى به بعد تحولى صورت گرفت و اغلب معتقدات آئین یهود عینا با تغییراتى در دین عیسى دوباره ظاهر شد. ولى پیروان عیسى از قرن چهارم میلادى بکلى از یهودیان جدا شدند.(383)
اقانیم ثلاثه
در آغاز دعوت عیسى سخن از یکتائى پروردگار بود که به نام پدر توانا و آفریدگار آسمان و زمین خوانده مى شد، ولى بعد عیسى را پسر خدا و در کنار پدر قرار دادند. یهودیان اولیه پیرو عیسى ، وى را مسیحى مى دانستند که براى نجات قوم یهود آمده است . ولى عیسویان مرقیونى عیسى را خدایى دانستند که از آسمان به زمین آمده تا جهان را نجات دهد. و مشرکین سابق اروپا پس از قبول آئین عیسى ، وى را خدائى دانستند که از جنس بشر است . و سرانجام : ((پدر + پسر + روح القدس )) یعنى : اقنوم هاى سه گانه عقاید مسیحیت پدیدار شد. کاتولیک ها معتقدند که ((مریم مقدس )) داراى عصمت بى شائبه اى بوده است . در تثلیث کاتولیک ها: ((عیسى + مریم مقدس + یوسف نجار)) جاى دارند.(384)
محققان معتقدند که : مسیحیت در پنج قرن اولیه حیات خود با جذب عناصر فلسفى و مذهبى یونانى و شرقى به تطور خود ادامه داد، و مخلوطى از همه معتقدات شرقى بویژه معتقدات مصرى - ایرانى که در حوالى قرن اول میلادى در اروپا انتشار یافته بود، گردید. آئین مصرى - ایرانى که در حوالى قرن اول میلادى در اروپا انتشار یافته بود، گردید. آئین مصرى و مهرپرستى ایرانى پیروان فراوانى در میان اروپائیان داشت . اغلب مراسم و آداب و اعمال و مظاهر مذهبى مسیحى و نزاع خیر و شر مربوط به مهرپرستى ایرانیان بوده است . آنان تثلیث تازه اى را به جاى تثلیث قدیم گذاشته و به پرستش آن ادامه دادند. رهبران و قدّیسین مسیحى جاى خدایان فرعى قدیمى را گرفت . یهودیان ارزش و بهاى فراوانى براى ((یهوه )) در نظر دارند و مسیحیان در تقلید از یهودیان براى ((پدر)) احترام و اعتبار بسیار زیادى قائل اند یهودیان براى روز شنبه احترام بسیار قائل اند عیسویان در آغاز این موضوع را کاملا رعایت مى کردند، ولى بعد با فاصله تدریجى از قوم یهود، روز یکشنبه را گرامى داشتند. خلاصه موضوع تثلیث با تفاوتى اندک در میان مصریان و هندیان وجود داشته است . بدون شک عیسویان در این مورد تحت تاءثیر قرار گرفته اند. اهریمن مسیحیت همان انگاره مینوى آئین زرتشت است . عقاید مسیحیان با اندک اختلافى ، همان معتقدات زرتشت است . در آئین عیسى دیوان و ارواح و نفوس مقدس ، بقایاى آثار روح پرستى اقوام بدوى است . تقدیس ((نان و شراب )) در آئین مسیح همان تقدیس ((خون قربانى توتم مقدس )) در عقاید اقوام ابتدائى است . این عقاید بدوى قبل از مسیحیت در میان اقوام بدوى اروپایى وجود داشته است .
اغلب مراسم و اعمال مذهبى مسیحیت در ادیان و مذاهب سابق مرسوم بوده است . تراشیدن فرق سر و ملبس بودن به قبا که کشیشان مسیحى امروز انجام مى دهند، در گذشته بخشى از آداب مصریان باستان بوده است . تعطیل یکشنبه مسیحیان قبلا در روز تابوى کلدانیها تعطیل بوده است . نم زدن و دود دادن در کلیساها تقلیدى از یونانیان باستان مى باشد.(385)
عیسویان پس از به صلیب کشیدن شدن عیسى معتقد شدند که عیسى روزى به زمین باز خواهد گشت . این باور ریشه در عقاید زرتشتى و یهودى دارد. در تاریخ مسیحیت نخستین تجزیه با تشکیل کلیساهاى ارتودوکس آغاز مى شود. ارتودوکسها مسیحیان شرقى را پدید آوردند. اینان بر اثر اختلافات عقیدتى به تدریج از کلیساى کاتولیک فاصله گرفتند و در اواسط قرن یازدهم میلادى براى همیشه از کاتولیک ها جدا شدند. اختلاف اساسى بر سر تفسیر ((روح القدس )) بود: در باور ارتودوکسها ((روح القدس )) ناشى از ((پدر)) است و در باور کاتولیک ها (یا مسیحیان غربى ) روح القدس ناشى از ((پسر)) است .(386) در صفحات آینده به عقاید فرقه هاى مسیحى خواهیم پرداخت .
فلیسین شاله مى گوید: ((با ترکیب طریقه عرفانى شرقى و مسیح موعود یهودیان و افکار یونانى و همگان گرائى رومى ، دین مسیح نمایان مى گردد. شخصیت تصورى عیسى ، ترکیبى از عقاید سامیان و مردم اژه و اهالى آسیا است . به گفته ((ماسون اورسل )): یهوه در دین مسیح بدون واسطه نقش پدر خدا را دارد. عیسى پسر خدا آن دسته از خدایانى را نشان مى دهد که براى نجات بشر رنج مى برند و مردم اژه و مصر و سوریه از آنها پیروى مى کنند. این دین طرفدار نوعى واحد پرستى و یکتاپرستى است که خدا را سرآغاز جامعه قرار مى دهد و بشر را بوسیله پسر خدا (عیسى مسیح ) با خدا مربوط مى سازد))(387)
جان ناس مى گوید: ((تاریخ مسیحیت از عقیده به تجسم الهى در شارع و بانى آن ناشى شده و تمام دستورات نصارى در اطراف ایمان به این مطلب دور مى زند که شخص عیسى روشن ترین ظهور از ذات الوهیت است . هر چند که در دیگر ادیان و مذاهب عقیده به تجسم الهى با رنگ هاى دیگرى دیده مى شود و اگر چه این دین با عقیده به تجسم الهى آغاز مى شود، ولى در طى تحولات عدیده ، جنبه بشرى پیدا کرده و بشریت با همه امیال و ضعف و قصور در آن متجلى شده است . داستان این مذهب بسیار دراز است و از بس که مراتب اوج و حضیض و نام و ننگ را طى کرده ، تاریخى پرمعنا و عبرت انگیز بوجود آورده است . و بالاخره این دین از مقاصد عالیه دور مانده ست و در قرن اول میلاد میسح آنقدر کتاب ها بقلم آمده است که هیچ عصرى از اعصار تاریخ بپاى آن نمى رسروایات تاریخى پیرامون تولد و نشو و نماى عیسى (ع )
در قرآن کریم داستان عیسى بسیار مفصل و روشن آمده است : قرآن داستان خلقت عیسى را به قضیه خلقت دم تشبیه کرده است . مادر عیسى ، مریم به اراده پروردگار حامله مى شود و عیسى متولد مى گردد. و این همان نکته اى است که در ادیان یهوه و مسیح بحران ساز شده است .
قرآن به نبوت و رسالت عیسى از همان لحظه ولادت تصریح مى کند و نشان مى دهد که ولادت او بر حسب معمول نیست و او مولودى خارق العادق با رسالت جهانى نجات بشریت است .
قرآن ساحت مقدس مریم مادر عیسى را از هر گونه آلودگى و تهمت پاک مى سازد و چگونگى حامله شدن وى را بیان مى کند.(389)
در روایات اسلامى به داستان ولادت و رسالت عیسى در پرتو رهنمودهاى قرآن و پیامبر اسلام ، پرداخته شده است .
بنا به روایات تاریخى موجود، عیسى بن مریم در روستاى ناصره به دنیا آمد. در منابع یهود از این مکان ذکرى نشده است . عیسى در همان روستا خواندن و نوشتن را فرا گرفت . زبان او عبرى ممزوج به سریانى بود. مردم فلسطین در آن زمان به این زبان سخن مى گفتند. عیسى احتمالا زبان یونانى را فرا گرفته بود. یهودیان در آن زمان زبان یونانى را تحریم کرده بودند.(390) اما قرآن صریحا به علم لدنى عیسى تصریح کرده و تاءکید مى کند که او هرگز به مکتب نرفت و خط ننوشت .(391)
محققان مى گویند که عیسى از نسل داود نبى (از طرف مادر) است . عیسى در زمان هرود پادشاه اسرائیل در بیت لحم در جنوب اورشلیم به دنیا آمده است . مادر او مریم و پدر خوانده اش یوسف مى باشد. آنان به بیت لحم آمده بودند و در همین سفر بود که عیسى متولد شد. در همان موقع سه نفر از مغان ایرانى که ستاره عیسى را در مشرق دیده بودند، به دنبال آن به فلسطین آمده بودند.
آن مولود مقدس را زیارت کرده و بر وى نیاز بردند و هدایاى خود را به او تقدیم داشتند. از کودکى عیسى اطلاعى در دست نیست . همین قدر گفته شده که پدر خوانده اش یوسف در شهر ناصره کار نجارى داشت و عیسى در نزد او این صنعت را آموخت . برخى گفته اند که اگر پدر واقعى اى یوسف نجار نیست ، پس چرا در انجیل او را پدر عیسى گفته اند؟! بدیهى است که این از تحریفات انجیل است و عدم درک چگونگى ولادت عیسى . عیسى در سن سى سالگى به دست یحیى بن زکریا تعمید یافت . مدتى در نزد او شاگردى نمود. کم کم او به مانند یحیى به موعظه مردم آغاز کرد و در کنیسه هاى یهود یا در کشتزارها و بازارها براى مردم سخن مى گفت . به آنان پند و اندرز مى داد و چون روحى قوى داشت ، به قوت ایمان خویش و با نیروى تلقین خود بیماران را شفا مى داد و مى گفت : بسلامت برو و دیگر گناه مکن ؛ ایمان تو، ترا شفا خواهد داد.(392) در روایات اسلامى آمده است که مریم و عیسى و یوسف به مصر مهاجرت کردند و دوازده سال در آنجا اقامت نمودند. پس از بازگشت به شام در ناصره سکنى گزیدند و حضرت عیسى تا سى سالگى در آنجا زندگى مى کرد.(393) منابع دیگر اشاره دارند که ((مسیح و مادرش و یوسف )) درودگر به مصر کردند. علت مهاجرت ترس از سفاک حاکم بر فلسطین ((هرویس )) بود.(394)
در انجیل متى ، فصل دوم ، آمده است که :
((یوسف نجار در خواب دید که فرشته ها به او گفتند عیسى و مادرش را بردارد و به مصر مهاجرت کند و در آنجا مقیم باشد که ((هرودیس )) از دنیا برود.. و یوسف هم به مصر مهاجرت کرد))(395)
اما در انجیل برنا با این مهاجرت نیامده است . در این انجیل در فصل سوم و ششم آن ، سخن از مهاجرت عیسى بن مریم و یوسف به یکى از روستاهاى بیت لحم و بازگشت آنان پس از مرگ هرودیس به اورشلیم ، مى باشد. در فصل ششم تا یازدهم همین انجیل آمده است که : ((عیسى در یکى از قراء تابع بیت لحم متولد شده است )).(396)
((ارنست رنان )) مى گوید: ((مریم و عیسى پس از مرگ یوسف نجار به قانا محل و زادگاه مریم رفتند. عیسى در آنجا نجارى مى کرد و هر سال یکبار به زیارت حج یعنى اورشلیم مى رفت )).(397)
در منابع مسیحى آمده است که یوسف نجار با ((مریم عذرا)) از ((ناصره )) به ((بیت لحم )) آمدند تا در سرشمارى سالیانه امپراطورى روم شرکت کنند. آنان چون جائى براى اقامت نیافتند، در کاروانسرائى شب را بسر بردند. در نیمه همین شب بود که عیسى متولد شد. مریم کودک را در ((آخور)) خوابانید و چند روز بعد با نوزاد به اقامتگاه خود شهر ((ناصره )) یکى از شهرهاى ناحیه ((جلیل )) بازگشتند. چون شهر ناصره وطن اصلى عیسى است لذا او را ((عیسى ناصرى )) و پیروانش را نصرانى و به صیغه جمع ((نصارى )) مى خوانند. ولادت عیسى در کاروان سراء و مکان او در آخور از نظر علماء اسلام نادرست است بلکه ولادت او در بیت الحم مى باشد.
برخى منکر وجود تاریخى عیسى شده اند. این انکار انگیزه روانى دارد. اصولا شخصیت هاى برجسته و بزرگ تاریخ که تحولات و اصلاحاتى بنیادى داشته اند، مورد شک و تردید قرار مى گرفته اند. عیسى نیز به دلیل شیوه پیدایش و رسالت ، مورد تردید برخى قرار گرفته است . حال آن که صرف نظر از تصریحات قرآن کریم مبنى بر وجود، حضور، رسالت و سرانجام حضرت عیسى بن مریم (علیه و على نبینا و آله السلام )، منابع و شواهد و قرائن تاریخى بسیارى بر وجود تاریخى این پیامبر بزرگ الهى دلالت دارند.
مورّخان یهودى و رومى بر وجود عیسى شهادت داده اند. از جمله : ((یوسف )) نویسنده یهودى که تا سال 90 میلادى مى زیسته ، ولادت و ظهور مسیح را تاءیید و تصریح کرده است . ((تامسیت )) مورخ رومى که در سالهاى 55 تا 120 میلادى زندگى مى کرده ، ظهور عیسى را ثبت کرده است . ((سوئتون )) یکى دیگر از مورخان رومى در کتاب ((سرگذشت قیصر)) شمه اى از احوال مسیح را آورده است . واژه ((مسیح )) در زبان اروپائى ((کریست )) و به یونانى ((کریستوس )) ترجمه شده است .
اصل عبرى این کلمه ((مشیه )) و ضبط آرامى آن ((مشیها)) به معناى ((تدهین شده )) مى باشد. عمل ((تدهین )) به انسان نیروى خارق العاده اى مى بخشد. ((عیسى )) ملقب به ((مسیح )) با روغن مقدس ، تدهین گردید. او از نژاد سامى از افراد خانواده اى یهودى بود.(398)
عیسى در اناجیل
عیسى به عنوان پسر خدا در میان مردم ظاهر مى شد. پیروان اولیه عیسى حواریون نام گرفتند. این عده که چند زن و چند مرد بودند، در سفرهاى تبلیغى عیسى او را همراهى مى کردند. عیسى بیشتر اوقات با همراهان خود بحث و تحقیق مشغول بود و با بینوایان سخن مى گفت . معجزات خارق العاده زیادى به او نسبت مى دهند. او با نفس خو بیماران را (جسما و روحا) شفا مى داد.
عیسى مى دانست که گفتار او با مخالفت شدید اولیاء دین یهود و نماینده قیصر و سیاست امپراطورى روم مواجه خواهد شد. شهادت عیسى با مشیت الهى صورت گرفت . خداوند مرگ او را در کتب آسمانى پیشین پیش گویى کرده است . عیسى در آخرین سال حیات خود، پیش از ((عید فصح ))، هنگامى که در ((اورشلیم )) بسر مى برد، وسط حاکم رومى در حدود سال 29 میلادى دستگیر و به دار آویخته شد.(399)
سه روز پس از دفن ، گروهى از زنان قبر او را خالى از جسد یافتند. با دعاى مسیحیان عیسى بار دیگر در میان پیروانش ظهور کرد و به رسولان خود که از بازگشت او در شگفت بودند و گمان بردند که روح او را مى بینند، گفت : دست و پایم را نگاه کنید که من خودم هستم ، زیرا روح گوشت و استخوان ندارد... آنگاه از حواریون خوراکى خواست . قدرى ماهى بریان و شانه عسل به او دادند و او نزد آنان خوراک خورد.(400)
تعمید عیسى به وسیله یحیى که مبشر ظهور مسیح بود، انجام گردید.(401) عیسى سوار بر دراز گوش وارد اورشلیم گردید.(402) در هشت سالگى ختنه شد. او براى اجراى مراسم دینى همیشه به کنیسه ها مى رفت و قطعات طولانى از تورات و دیگر صحف انبیاء را حفظ داشت ، یهودیان از روى شگفتى مى گفتند که : این شخص هرگز تعلیم نیافته ، چگونه است که کتب را مى خواند.(403) حرفه عیسى نجارى بود، به همین دلیل به کارگران و پیشه وران علاقه خاصى داشت . جز او شش کودک دیگر نیز در خانواده اش بودند؛ چهار پسر به نامهاى : ((یعقوب ))، ((یوسف ))، ((شمعون )) و ((یهودا)) و چند دختر دیگر.(404)
او تا هیجده سالگى خاموش و ساکت بود، او شوق فراوانى به مسائل مذهبى داشت ، او قبل از رسالت در جلیلیه ، یا در اورشلیم زندگى مى کرد.(405) مریم از روح القدس باردار گردید. او قبل نامزد یوسف بود. یوسف که مردى صالح بود، مریم را شماتت نکرد. مى خواست او را رها کند، فرشته خداوند در خواب بر وى ظاهر شد و گفت : اى داود پسر داود از گرفتن زن خود مریم مترس ، زیرا آنچه بر او گذشته از روح القدس . او پسرى خواهد زائید و نام او را عیسى خواهى نهاد. یوسف از خواب بیدار شد زن خود را گرفت و نوزاد را عیسى نام نهاد
ادهمه دارد...
سلام
. ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم قدرش رو نمی دونیم ولی در عین حال تا
وقتی که چیزی رو دوباره به دست نیاریم نمی دونیم چی رو از دست دادیم
عشقت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که او ھم اینکه تمام
ھمین کار رو بکنه پس انتظار عشق متقابل نداشته باش ، فقط منتظر
باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگه این طور نشد خوشحال
.باش که توی دل تو رشد کرده
ی رودر عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد در یک ساعت میشه یک
دوست داشت و در یک روز میشه عاشق شد ، ولی یک عمر طول می کشه تا
.کسی رو فراموش کرد
دنبال نگاھھا نرو چون می تونن گولت بزنن، دنبال دارایی نرو چون کم کم
افول می کنه ، دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با
کسی رو پیدا کن که تو رو شاد ، یک لبخند میشه یه روز تیره رو روشن کرد
.کنه
دقایقی تو زندگی ھستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که می
.خوای اونو از رویات بکشی بیرون و توی دنیای واقعی بغلش کنی
رویایی رو ببین که می خوای ، جایی برو که دوست داری ، چیزی باش که می
شانس برای اینکه ھر چی دوست خوای باشی ، چون فقط یک جون داری و یک
.داری انجام بدی
آرزو می کنم به اندازه ی کافی شادی داشته باشی تا خوش باشی ، به اندازه
.کافی بکوشی تا قوی باشی
همیشه به یاد خدا باش